نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید حسین عبدینی
قسمت سوم خاطرات شهید «حسین عابدینی»
خواهر شهید «حسین عابدینی» نقل می‌کند: «عصر بود که عروس خانم آمد و گفت: دارم می‌رم مسجد صاحب‌الزمان. می‌خوام برم نماز بخونم و از آقا اجازه ازدواج بگیرم.صبح باید برمی‌گشتم سمنان. گفتم: تکلیف ما چی شد؟» سرش را پایین انداخت و با یک دنیا حیا گفت: من حسین رو قبول کردم. از سختی‌ها زندگی با حسین گفتم اما گفت: نگران نباشین آبجی! من می‌خوام به حسین خدمت کنم.»
کد خبر: ۵۷۷۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸